جدول جو
جدول جو

معنی باد دبور - جستجوی لغت در جدول جو

باد دبور
باد جنوب، بادی که از سمت جنوب یا جنوب غربی بوزد، باد فرودین
تصویری از باد دبور
تصویر باد دبور
فرهنگ فارسی عمید
باد دبور(دِ دَ)
بادی باشد که از مابین مغرب و جنوب وزد. (برهان) (آنندراج). بادفرودین. (صحاح الفرس). بمعنی باد جنوب است و باد برین بمعنی باد شمال است چه قطب شمال بلند است و جنوب فرود و باد جنوب و دبور مضر است و باد صبا و شمال نافع. (آنندراج: باد فرودین). باد پس پشت. خلاف صبا. (منتهی الارب). بادی که از جنوب غربی وزد. (ناظم الاطباء: باد) : ادبار، در باد دبور درآمدن. دبر، باد دبور گردیدن هوا. (منتهی الارب). رجوع به باد، باد پس پشت، باد مغربی، باد پس دست، باد غربی، باد فرودین شود
لغت نامه دهخدا
باد دبور
باد فروردین
تصویری از باد دبور
تصویر باد دبور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باد دار
تصویر باد دار
پرباد، دارای باد مثلاً لاستیک باددار، بادآور، نفخ آور، دارای ورم، آماس کرده، کنایه از شخص متکبر و خودپسند
فرهنگ فارسی عمید
(دِ قَ)
باد صبا بدان جهت که ضد دبور است. (منتهی الارب) : امروز که باد قبول فضل را گذاشت... (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی کتاب خانه لغت نامه ص 9). رجوع به باد پیش و صبا شود، نام لحنی باشد از موسیقی. (برهان) (آنندراج). نام نوائی از موسیقی. (ناظم الاطباء: باد). نام صوتیست از موسیقی. (جهانگیری). نام نوائی از نواهای باربد. (فرهنگ خطی متعلق بکتاب خانه لغت نامه). یکی از لحن های سی ودوگانه باربدخسرو است. (شعوری ج 1 ورق 164). رجوع به باد شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
اسم بادسردی است که از شمال غربی به بلوک اسدآباد میوزد
لغت نامه دهخدا
(دِ دیوْ)
دم دیو. افسون شیطان: اینهمه باد دیو بر جان تست. (تاریخ بیهقی ص 372). رجوع به باد شود
لغت نامه دهخدا
گوئی هیچ نبود، هیچ بود، (آنندراج)، رجوع به باد شود، خیال فاسد و اندیشۀ تباه کردن، (آنندراج)، رجوع به باد سنجیدن و باد در سر افکندن و باد در سر داشتن و باد در سر کردن و باد در کلاه افکندن و باد در کلاه بودن و باد در کلاه داشتن و باد در سر شدن و باد در زیر دامن داشتن و باد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از باد آور
تصویر باد آور
کنایه از چیزی باشد که مفت و بی زحمت بدست آید
فرهنگ لغت هوشیار
غذای نفخ آور، غذای نامناسب برای بیمار
فرهنگ گویش مازندرانی