بادی باشد که از مابین مغرب و جنوب وزد. (برهان) (آنندراج). بادفرودین. (صحاح الفرس). بمعنی باد جنوب است و باد برین بمعنی باد شمال است چه قطب شمال بلند است و جنوب فرود و باد جنوب و دبور مضر است و باد صبا و شمال نافع. (آنندراج: باد فرودین). باد پس پشت. خلاف صبا. (منتهی الارب). بادی که از جنوب غربی وزد. (ناظم الاطباء: باد) : ادبار، در باد دبور درآمدن. دبر، باد دبور گردیدن هوا. (منتهی الارب). رجوع به باد، باد پس پشت، باد مغربی، باد پس دست، باد غربی، باد فرودین شود
بادی باشد که از مابین مغرب و جنوب وزد. (برهان) (آنندراج). بادفرودین. (صحاح الفرس). بمعنی باد جنوب است و باد برین بمعنی باد شمال است چه قطب شمال بلند است و جنوب فرود و باد جنوب و دبور مضر است و باد صبا و شمال نافع. (آنندراج: باد فرودین). باد پس پشت. خلاف صبا. (منتهی الارب). بادی که از جنوب غربی وزد. (ناظم الاطباء: باد) : ادبار، در باد دبور درآمدن. دبر، باد دبور گردیدن هوا. (منتهی الارب). رجوع به باد، باد پس پشت، باد مغربی، باد پس دست، باد غربی، باد فرودین شود
باد صبا بدان جهت که ضد دبور است. (منتهی الارب) : امروز که باد قبول فضل را گذاشت... (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی کتاب خانه لغت نامه ص 9). رجوع به باد پیش و صبا شود، نام لحنی باشد از موسیقی. (برهان) (آنندراج). نام نوائی از موسیقی. (ناظم الاطباء: باد). نام صوتیست از موسیقی. (جهانگیری). نام نوائی از نواهای باربد. (فرهنگ خطی متعلق بکتاب خانه لغت نامه). یکی از لحن های سی ودوگانه باربدخسرو است. (شعوری ج 1 ورق 164). رجوع به باد شود
باد صبا بدان جهت که ضد دبور است. (منتهی الارب) : امروز که باد قبول فضل را گذاشت... (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی کتاب خانه لغت نامه ص 9). رجوع به باد پیش و صبا شود، نام لحنی باشد از موسیقی. (برهان) (آنندراج). نام نوائی از موسیقی. (ناظم الاطباء: باد). نام صوتیست از موسیقی. (جهانگیری). نام نوائی از نواهای باربد. (فرهنگ خطی متعلق بکتاب خانه لغت نامه). یکی از لحن های سی ودوگانه باربدخسرو است. (شعوری ج 1 ورق 164). رجوع به باد شود
گوئی هیچ نبود، هیچ بود، (آنندراج)، رجوع به باد شود، خیال فاسد و اندیشۀ تباه کردن، (آنندراج)، رجوع به باد سنجیدن و باد در سر افکندن و باد در سر داشتن و باد در سر کردن و باد در کلاه افکندن و باد در کلاه بودن و باد در کلاه داشتن و باد در سر شدن و باد در زیر دامن داشتن و باد شود
گوئی هیچ نبود، هیچ بود، (آنندراج)، رجوع به باد شود، خیال فاسد و اندیشۀ تباه کردن، (آنندراج)، رجوع به باد سنجیدن و باد در سر افکندن و باد در سر داشتن و باد در سر کردن و باد در کلاه افکندن و باد در کلاه بودن و باد در کلاه داشتن و باد در سر شدن و باد در زیر دامن داشتن و باد شود